مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای كه داغ تو شراره به دل خواهر زد مرغ دل در قـفـس سینـۀ من پرپر زد چه كسی آتش كین زد به دل سوختهات كه غمت شعلۀ غم بر جگر خواهر زد آسمان كاش به روی سرش آوار شود آن كه از پشت سر تو به دلت خنجر زد آن كه آتش به حرمخانۀ عصمت زده بود طعنـه و زخم زبان بر دل تـو آخر زد چشمم افتـاد چو بر باغ پُـر از لالـۀ تو پـاره هـای دل تـو، بـر جگـرم آذر زد از حـریم نبـوی تـا كه جـدا شـد بـدنت دشمـن آتش ز غمت بر تن پیغمبـر زد تیـر زد بـر بـدنت دشمـن دیـرینـۀ مـا باهمان دست كه سیلی به رُخ مادر زد خون دل ریخت حسینم كه گه دفن تو دید تیر بگذشته ز تابوت و ز پیكر سر زد دفتر شعـروفائی ست پُر از خون دلش بس كه فریاد به سوگت ز دل مضطر زد |